جدول جو
جدول جو

معنی فلک گردان - جستجوی لغت در جدول جو

فلک گردان(سُ)
گردانندۀ فلک. به کنایت، خداوند:
گویی که نگون کرده ست ایوان فلک وش را
حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(پُ لِ گَ)
پل متحرک
لغت نامه دهخدا
(خوا/ خا دَ / دِ)
حوض و کاسه و مانند آن که لبهای مایل به شیب داشته باشد.
- لب گردان کردن حوض، پر کردن حوض از آب چنانکه از سرش بگذرد. (آنندراج) :
فرش در ایوان جنت بلکه در راه افکنید
حوض کوثر را لبالب بلکه لب گردان کنید.
سعید اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا گردان
تصویر بلا گردان
صدقه، قربانی
فرهنگ لغت هوشیار
کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل بشیب داشته باشد، یا لب گردان کردن حوض. پر کردن آن از آب چنانکه از سرش بگذرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لب گردان
تصویر لب گردان
((~. گَ))
کاسه و مانند آن که دارای لبه هایی مایل به شیب داشته باشد
فرهنگ فارسی معین